چشم هامو می بندم

باز می کنم

 باریکه های نور از بین شاخ و برگ درخت های تپه ی پشتی پارک طالقانی به چشم من می ریزن.

سرمو می چرخونم به سمتی که تو دراز کشیدی

تو چشم هاتو بستی

جمله ای که یادم نیست برای تو گفتمش یا فقط توی دلم زمزمه کردم "کاش دنیا همین جا تموم بشه؛ همین الان."

 

پ.ن:

حکما که وقتی چشم هاتو بسته بودی جایی خیلی دور از من بازشون کرده بودی وگرنه دنیا بعد از اون لحظه نمی تونست وجود داشته باشه اگه تو هم با من بودی وقتی گفتم "کاش دنیا همین جا."

با دوست پریشانم و بی دوست پریشان (تر)

سیر نمی شوم من ز {خیالِ} تو

به بهانه ی پیشواز عید فطر

تو ,چشم ,همین ,بودی ,جا ,هاتو ,چشم هاتو ,همین جا ,کاش دنیا ,دنیا همین ,جایی خیلی

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

وبلاگ کلینیک پوست سی زم آموزش طراحی لباس و الگو محصولات مراقبت از مو احساسات پاک یک پسر خوب واگذاری و خدمات دستگاه کارتخوان فروشی با قیمت روز تجربیات یک برنامه نویس دانلود خلاصه کتاب میکروبیولوژی جاوتز ترجمه فارسی دانلود رایگان بروز ترین فیلم ها و سریال های دنیا وبلاگ جاوید ژنراتور سایت تخصصی انشا